۱۳۸۷ آذر ۵, سهشنبه
اي نزديك
دستشان را نرسانديم به سر شاخه هوش
سهراب سپهری
در شهریور ۱۳۲۷ در امتحانات ششم ادبی شرکت نمود و دیپلم دورهٔ دبیرستان خود را دریافت کرد. سپس به تهران آمد و در دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و هم زمان به استخدام شرکت نفت در تهران درآمد که پس از ۸ ماه استعفا داد.
سپهری در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعهٔ شعر نیمایی خود را به نام مرگ رنگ منتشر کرد. در سال ۱۳۳۲ از دانشکده هنرهای زیبا فارغ التحصیل شد و به دریافت نشان درجهٔ اول علمی نایل آمد. در همین سال در چند نمایشگاه نقاشی در تهران شرکت نمود و نیز دومین مجموعهٔ اشعار خود را با عنوان «زندگی خوابها» منتشر کرد. آنگاه به تأسیس کارگاه نقاشی همت گماشت. در آذر ۱۳۳۳ در ادارهٔ کل هنرهای زیبا (فرهنگ و هنر) در قسمت موزهها شروع به کار کرد و در هنرستانهای هنرهای زیبا نیز به تدریس میپرداخت. در مهر ۱۳۳۴ ترجمهٔ اشعار ژاپنی از وی در مجلهٔ «سخن» به چاپ رسید. در مرداد ۱۳۳۶ از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و به پاریس و لندن رفت. ضمنا در مدرسهٔ هنرهای زیبای پاریس در رشتهٔ لیتوگرافی نام نویسی کرد. وی همچنین کارهای هنری خود را در نمایشگاهها به معرض نمایش گذاشت. حضور در نمایشگاههای نقاشی همچنان تا پایان عمر وی ادامه داشت.
سهراب سپهری مدتی در ادارهٔ کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری در سال ۱۳۳۷ مشغول به کار شد. از مهر ۱۳۴۰ نیز شروع به تدریس در هنرکدهٔ هنرهای تزئینی تهران نمود. در اسفند همین سال بود که از کلیهٔ مشاغل دولتی به کلی کنارهگیری کرد.
سفر به ژاپن (توکیو در مرداد ۱۳۳۹) برای آموختن فنون حکاکی روی چوب که موفق به بازدید از شهرها و مراکز هنری ژاپن نیز میشود؛
سفر به هندوستان (۱۳۴۰)؛
سفر مجدد به هندوستان (۱۳۴۲، بازدید از بمبئی، بنارس، دهلی، اگره، غارهای آجانتا، کشمیر)؛
سفر به پاکستان (۱۳۴۲، تماشای لاهور و پیشاور)؛
سفر به افغانستان (۱۳۴۲، اقامت در کابل)؛
سفر به اروپا (۱۳۴۴، مونیخ و لندن)؛
سفر به اروپا (۱۳۴۵، فرانسه، اسپانیا، هلند، ایتالیا، اتریش)؛
سفر به آمریکا و اقامت در لانگ آیلند (۱۳۴۹ و شرکت در یک نمایشگاه گروهی و سپس سفر به نیویورک)؛
سفر به پاریس و اقامت در «کوی بین المللی هنرها» (۱۳۵۲)؛
سفر به یونان و مصر (۱۳۵۳)؛
سفر به بریتانیا برای درمان بیماری اش سرطان خون (دی ۱۳۵۸).
صحنه غروب،اثر سهراب سپهری
اولین دوسالانهٔ تهران (فروردین ۱۳۳۷)؛
دوسالانهٔ ونیز (خرداد ۱۳۳۷)؛
دو سالانهٔ دوم تهران (فروردین ۱۳۳۹، برندهٔ جایزهٔ اول هنرهای زیبا)؛
نمایشگاه انفرادی در تالار عباسی تهران (اردیبهشت ۱۳۴۰)؛
نمایشگاه انفرادی در تالار فرهنگ تهران (خرداد ۱۳۴۱، دی ۱۳۴۱)؛
نمایشگاه گروهی در نگارخانه گیل گمش (تهران، ۱۳۴۲)؛
نمایشگاه انفرادی در استودیو فیلم گلستان (تهران، تیر ۱۳۴۲)؛
دوسالانهٔ سان پاولو (برزیل، ۱۳۴۲)؛
نمایشگاه گروهی هنرهای معاصر ایران (موزه بندر لوهار، فرانسه، ۱۳۴۲)؛
نمایشگاه گروهی در نگارخانه نیالا (تهران، ۱۳۴۲)؛
نمایشگاه انفرادی در نگارخانه صبا (تهران، ۱۳۴۲)؛
نمایشگاه گروهی در نگارخانه بورگز (تهران، ۱۳۴۴)؛
نمایشگاه انفرادی در نگارخانه بورگز (تهران، ۱۳۴۴)؛
نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون (تهران، بهمن ۱۳۴۶)؛
نمایشگاه گروهی در نگارخانه مس تهران (۱۳۴۷)؛
نمایشگاه جشنوارهٔ روایان (فرانسه، ۱۳۴۷)؛
نمایشگاه هنر معاصر ایران در باغ موسسه گوته (تهران، خرداد ۱۳۴۷)؛
نمایشگاه دانشگاه شیراز (شهریور ۱۳۴۷)؛
جشنوارهٔ بین المللی نقاشی در فرانسه (اخذ امتیاز مخصوص، ۱۳۴۸)؛
نمایشگاه گروهی در بریج همپتن آمریکا (۱۳۴۹)؛
نمایشگاه انفرادی در نگارخانه بنسن نیویورک (۱۳۵۰)؛
نمایشگاهانفرادی در نگارخانه لیتو (تهران، ۱۳۵۰)؛
نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیروس (پاریس، ۱۳۵۱)؛
نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون تهران (۱۳۵۱)؛
اولین نمایشگاه هنری بین المللی تهران (دی ۱۳۵۳)؛
نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون تهران (۱۳۵۴)؛
نمایشگاه هنر معاصر ایران در «بازار هنر» (بال، سوییس، خرداد ۱۳۵۵)؛
نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون تهران (۱۳۵۷).
آوار آفتاب (۱۳۴۰)؛
شرق اندوه (۱۳۴۰)؛
حجم سبز (۱۳۴۶)؛
هشت کتاب (۱۳۵۶).
برخی از اشعار وی در سالهای ۱۳۴۴ و ۱۳۴۵ در فصلنامهٔ آرش به چاپ رسید.
رودکی
ابوعبدالله جعفربن محمدبن حکیمبن عبدالرحمنبن آدم رودکی (اواسط قرن سوم هجری قمری (۳۲۹ قمری) از شاعران ایرانی دورهٔ سامانی در سدهٔ چهارم هجری قمری است. او استاد شاعران آغاز قرن چهار هجری قمری ایران است.
رودکی به روایتی از کودکی نابینا بودهاست و بهروایتی بعدها کور شد. او در روستایی بهنام بَنُج [۱] (پنجکنت در تاجیکستان امروزی) در ناحیه رودک در نزدیکی نخشب و سمرقند به دنیا آمد.
رودکی را نخستین شاعر بزرگ پارسیگوی و پدر شعر پارسی میدانند.
زندگی و مرگ
او زاده نیمه دوم سده سوم هجری بود. رودکی در دربار امیر نصر سامانی بسیار محبوب شد و ثروت بسیاری به دست آورد. میگویند رودکی در حدود یک صدهزار بیت شعر سروده است[۲] و درموسیقی، ترجمه و آواز نیز دستی داشتهاست.
به روایتی وی اسماعیلی بود و امیر نصر نیز نخستین امیری بود که این مذهب را پذیرفت و به مبلغان اسماعیلی اجازه داد تا در قلمرواش آزادانه مذهب خود را تبلیغ کنند. [نیازمند منبع]
رودکی در هنگام مرگ کور بود. عدهای او را نابینای مادرزاد میدانند و گروهی معتقدند که بعدها نابینا شدهاست.
او مدحکننده[۳] امیر سعید نصر بن احمد اسماعیل(۳۰۱-۳۳۱ (هجری)) امیر سامانی، ابوجعفر احمد بن محمد بن خلف بن لیث یا بانویه امیر صفاری(۳۱۱-۳۵۲ (هجری))، ماکان پسر کاکی سردار دیلمی و خواجه ابوالفضل بلعمی وزیر سامانیان-که رودکی را به نظم کلیله دمنه انگیزاند- بودهاند. درباره صلههای گرانی که او از ماکان گرفت خود چنین سرود:
بدا میر خراسانش چل هزار درم
وزو فزونی یکپنج میر ماکان بود
شعر و موسیقی
میگویند توان و چیرگی رودکی در شعر و موسیقی به اندازهای بودهاست که نیروی افسونگری شعر و نوازندگی وی در ابونصر سامانی چنان تأثیر گذاشت که وی پس از شنیدن شعر «بوی جوی مولیان» بدون کفش، هرات را به مقصد بخارا ترک کرد.
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درُشتیهای او
زیرپایم پرنیان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوست
خنگ ما را تا میان آید همی
ای بخارا، شاد باش و دیر زی
میر زی تو شادمان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستان
سرو سوی بوستان آید همی
میر ماه ست و بخارا آسمان
ماه سوی آسمان آید همی
مهمترین اثر او کلیله و دمنه منظوم است. جز آن سه مثنوی از او به ما رسیده و از بقیه اشعارش جز اندکی نماندهاست.
شمس قیس رازی نویسنده المعجم فی معاییر اشعار عجم او را آفریننده دوبیتی میداند.
نابینایی رودکی
برخی از نویسندگان همانند محمد عوفی در لبابالالباب رودکی را کور مادرزاد دانستهاند، همچنین قدیمی ترین منبع، رودکی را اکمه (کور مادرزاد) خواندهاست.[۴]. ولی برخی تنها از نابینایی او سخن گفتهاند، چنانکه ابوزراعه گرگانی میگوید:
اگر به کوری چشم او بیافت گیتی را
ز بهر گیتی من کور بود نتوانم
و نیز دقیقی میگوید:
استاد شهید زنده بایستی
وان شاعر تیرهچشم روشنبین
و فردوسی نیز آنجا که از نظم کلیله و دمنه سخن میگوید نابینایی رودکی را مینمایاند:
گزارنده را پیش بنشاندند
همه نامه بر رودکی خواندند
و ناصر خسرو میگوید:
اشعار زهد و پند بسی گفتهست
آن تیرهچشم شاعر روشنبین
با این همه برخی هیچ سخنی از کوری او نمیگویند مانند سمعانی در الانساب و یا نظامی عروضی در چهار مقاله و نیز در کتاب تاریخ سیستان. از دیگر سو شعرهایی نیز از رودکی بهجامانده که او را بینا مینمایاند:
همیشه چشمم زی زلفکان چابک بود
همیشه گوشم زی مردم سخندان بود
یا
چادرکی رنگین دیدم بر او
رنگ بسی گونه بر آن چادرا
با توجه به این اشعار و اشعار دیگری که رودکی به تصریح از فعل «دیدن» استفاده کردهاست، اندیشمندان فارسی بر این نظر هستند که نوشته محمود بن عمر نجاتی نویسنده کتاب بساتینالفضلاء را که در ۷۰۹ (قمری) نوشته شده درست میانگارد که چنین میگوید: «رودکی در پایان عمر کور شدهاست.»[۵]، ولی با این حال بدیع الزمان فروزانفر با مقایسه بین رودکی و بشار بن برد، شاعر نابینای عرب، اعتقاد دارد که اشعار ذکر شده از او هیچ تضادی با نابینا بودن او ندارد.[۶]
پانویس
1.↑ هزارسال شعر فارسی. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. ۱۳۶۵ تهران
2.↑ هزارسال شعر فارسی. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. ۱۳۶۵ تهران
3.↑ محمد دبیر سیاقی، پیشاهنگان شعر پارسی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ؛صفحهٔ ۱۷-۱۸
4.↑ صور خیال در شعر فارسی ۳۳۵
5.↑ پیشاهنگان شعر فارسی
6.↑ صور خیال در شعر فارسی ۳۳۵
منابع
- خطیب رهبر، خلیل. گزیده اشعار رودکی
- سیاقی، محمد دبیر. پیشاهنگان شعر پارسی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
- شفیعی کدکنی، محمدرضا. صور خیال در شعر فارسی. تهران. انتشارات نیل ۱۳۵۰
- نظامی عروضی سمرقندی. چهار مقاله. مصحح علامه محمد قزوینی.
- نفیسی، سعید. محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی.
- یوسفدهی، هومن. قصیده بوی جوی مولیان. نامواره دکتر محمود افشار (مجموعه مقالات)، ج ۸.
- یوسفی، غلامحسین. چشمه روشن.
عمر خیام
یکی از برجستهترین کارهای وی را میتوان اصلاح گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظامالملک ،که در دوره سلطنت ملکشاه سلجوقی (۴۲۶-۵۹۰ هجری قمری) بود، دانست. وی در ریاضیات، علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجهٔ سوم و مطالعاتاش در بارهٔ اصل پنجم اقلیدس نام او را به عنوان ریاضیدانی برجسته در تاریخ علم ثبت کرده است.[۵]
شماری از تذکرهنویسان، خیام را شاگرد ابن سینا و شماری نیز وی را شاگرد امام موفق نیشابوری نوشتهاند.[۶][۳] [۷] هر چند قول مبنی بر این که خیام شاگرد ابن سیناست، بسیار بعید می نماید. چون از لحاظ زمانی با هم تفاوت زیادی داشته اند. خیام در جایی ابن سینا را استاد خود می داند اما این استادی ابن سینا، بیشک معنوی است. چون خیام از لحاظ فلسفی تابع او بوده است.
همچنین از وی هم اکنون بیش از ۱۰۰ رباعی برجای ماندهاست. [۸]
در حدود ۴۴۹ تحت حمایت و سرپرستی ابوطاهر، قاضیالقضات سمرقند، کتابی دربارهٔ معادلههای درجهٔ سوم به زبان عربی نوشت تحت نام رساله فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله[۹]با نظام الملک طوسی رابطهای نیکو داشت، این کتاب را پس از نگارش به خواجه تقدیم کرد. پس از این دوران خیام به دعوت سلطان جلالالدين ملکشاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک به اصفهان میرود تا سرپرستی رصدخانهٔ اصفهان را بهعهده گیرد. او هجده سال در آنجا مقیم میشود. به مدیریت او زیج ملکشاهی تهیه میشود و در همین سالها (حدود ۴۵۸) طرح اصلاح تقویم را تنظیم میکند. تقویم جلالی را تدوین کرد که به نام جلالالدين ملکشاه شهرهاست، اما پس از مرگ ملکشاه کاربستی نیافت. در این دوران خیام بهعنوان اختربین در دربار خدمت میکرد هرچند به اختربینی اعتقادی نداشت.[۱۰] در همین سالها(۴۵۶) مهمترین و تأثیرگذارترین اثر ریاضی خود را با نام رساله فی شرح مااشکل من مصادرات اقلیدس[۱۱] *را مینویسد و در آن خطوط موازی و نظریهٔ نسبتها را شرح میدهد. پس از درگذشت ملکشاه و کشته شدن نظامالملک، خیام مورد بیمهری قرار گرفت و کمک مالی به رصدخانه قطع شد بعد از سال ۴۷۹ اصفهان را به قصد اقامت در مرو[۱۲] *که به عنوان پایتخت جدید سلجوقیان انتخاب شده بود، ترک کرد. احتمالاً در آنجا میزان الحکم و قسطاس المستقیم را نوشت. رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) احتمالاً در همین سالها نوشته شده است.[۱۳]
غلامحسین مراقبی گفتهاست که خیام در زندگی زن نگرفت و همسر بر نگزید.[۱۴] البته برخی از داماد خیام سخنانی نقل کردهاند و در این باره نظری دیگر داشتهاند.[نیازمند منبع]
گویا ترانههای خیام در زمان حیاتش به واسطهٔ تعصب مردم مخفی بوده و تدوین نشده و تنها بین یکدسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته یا در حاشیهٔ جنگها و کتب اشخاص باذوق بطور قلمانداز چند رباعی از او ضبط شده، و پس از مرگش منتشر گردیده [است.] [۱۹]
قدیمیترین کتابی که در آن از خیام شاعر یادی شده است، کتاب خریدة القصر از عمادالدین کاتب اصفهانی است. این کتاب به زبان عربی و در سال ۵۷۲ یعنی نزدیک به ۵۰ سال پس از مرگ خیام نوشته شدهاست. کتاب دیگر مرصادالعباد نجمالدین رازی است.این کتاب حدود ۱۰۰ سال پس از مرگ خیام در ۶۲۰ قمری تصنیف شدهاست[۲۰] نجمالدین صوفی متعصبی بود و از نیش و کنایه به خیام به خاطر افکار کفرآمیزش دریغ نکردهاست.[۲۱] کتابهای قدیمی (پیش از سدهٔ نهم) که اشعار خیام در آنها آمدهاست و مورد استفادهٔ مصححان قرار گرفتهاند علاوه بر مرصادالعباد از قرار زیرند:[۲۲]* تاریخ جهانگشا (۶۵۸ ق)، تاریخ گزیدهٔ حمدالله مستوفی (۷۳۰ ق)، نزهة المجالس (۷۳۱ ق)، مونس الاحرار (۷۴۱ ق). جنگی از منشآت و اشعار که سعید نفیسی در کتابخانهٔ مجلس شورای ملی جنگ یافت و در سال ۷۵۰ قمری کتابت شدهاست و همچنین مجموعهای تذکرهمانند که قاسم غنی در کتابخانهٔ شورای ملی یافت که مشتمل بر منتخابت اشعار سی شاعر است و پنج رباعی از خیام دارد. [۲۳]*
با کنار گذاشتن رباعایت تکراری ۵۷ رباعی به دست میآید.[۲۴] این ۵۷ رباعی که تقریباً صحت انتساب آنها به خیام مسلم است کلیدی برای تصحیح و شناختن سره از ناسره به دست مصححان میدهد. با کمک این رباعیها زبان شاعر و مشرب فلسفی وی تا حد زیادی آشکار میشود. زبان خیام در شعر طبیعی و ساده و از تکلف به دور است و در شعر پیرو کسی نیست. [۲۵] وانگهی هدف خیام از سرودن رباعی شاعری به معنی متعارف نبودهاست بلکه به واسطهٔ داشتن ذوق شاعری نکتهبینیهای فلسفی خود را در قالب شعر بیان کردهاست[۲۶]
تا پیش از تصحیحات علمی مجموعههایی که با نام رباعیات خیام وجود داشت؛ مجموعههایی مغشوش از آرای متناقض و افکار متضاد بود به طوری که به قول صادق هدایت «اگر یک نفر صد سال عمر کرده باشد و روزی دو مرتبه کیش و مسلک و عقیدهٔ خود را عوض کرده باشد قادر به گفتن چنین افکاری نخواهد بود.»[۲۸]. بیمبالاتی نسخهنویسان و اشتباه کاتبان همیشه در بررسی نسخههای خطی دیده میشود. اما در مورد خیام گاه اشعارش را بهعمد تغییر دادهاند تا آن را به مسلک تصوف نزدیک کنند. [۲۹] هدایت حتی میگوید یک علت مغشوش بودن رباعیات خیام این است که هر کس میخوارگی کردهاست و رباعیای گفتهاست از ترس تکفیر آن را به خیام نسبت دادهاست. [۳۰]. مشکل دیگری که وجود دارد این است که بسیاری به پیروی و تقلید از خیام رباعی سرودهاند و رباعی ایشان بعدها در شمار رباعیات خیام آمدهاست.[۳۱].
نخستین تصحیح معتبر رباعیات خیام به دست صادق هدایت انجام گرفت. وی از نوجوانی دلبستهٔ خیام بود تدوینی از رباعیات خیام صورت داده بود. بعدها در ۱۳۱۳ آن را مفصلتر و علمیتر و با مقدمهای طولانی با نام ترانههای خیام به چاپ رسانید. تصحیح معتبر بعدی به دست محمد علی فروغی در ۱۳۲۰ به انجام رسید. لازم به ذکر است که اروپاییان نظیر ژوکوفسکی، روزن و کریستنسن دست به تصحیح رباعیات زده بودند اما منتقدان بعدی شیوهٔ تصحیح و حاصل کار ایشان را چندان معتبر ندانستهاند. [۳۲]
احمد شاملو روایتی از ۱۲۵ رباعی خیام در کتابی به نام ترانهها روایت:احمد شاملو ارائه داده است.
راز آفرینش[۳۳]
درد زندگی[۳۴]
از ازل نوشته[۳۵]
گردش دوران[۳۶]
ذرات گردنده[۳۷]
در کل اشاره به این مضمون است که چون بمیریم ذرات تن ما پراکنده شده و از گِلِ خاک ما کوزه خواهند ساخت. این درواقع به یک معنا هم از ایراداتیاست که به معاد جسمانی وارد ساختهاند. چرا که وقتی ذرات تن اشخاص با گذشت زمان در تن دیگران رود رستاخیز جسمانی هر دوی آنان چگونه ممکن است.
هر چه باداباد[۳۸]
هیچ است[۳۹]
دم را دریابیم[۴۰]
خیام اول کسی است که به تحقیق منظم علمی در معادلات درجات اول و دوم و سوم پرداخته، و طبقهبندی تحسینآوری از این معادلات آورده است، و در حل تمام صور معادلات درجه سوم منظماً تحقیق کرده، و به حل (در اغلب موارد ناقص) هندسی آنها توفیق یافته، و رساله وی در علم جبر، که مشتمل بر این تحقیقات است، معرف یک فکر منظم علمی است؛ و این رساله یکی از برجستهترین آثار قرون وسطائی و احتمالاً برجستهترین آنها در این علم است.
خیام در مقام ریاضیدان و ستارهشناس تحقیقات و تالیفات مهمی دارد. از جمله آنها رسالة فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله است که در آن از جبر عمدتاً هندسی خود برای حل معادلات درجه سوم استفاده میکند. او معادلات درجه دوم را از روشهای هندسی اصول اقلیدس حل میکند و سپس نشان میدهد که معادلات درجه سوم با قطع دادن مخروطها با هم قابل حل هستند. [۴۴] برگن معتقد است که «هر کس که ترجمهٔ انگلیسی [جبر خیام] به توسط کثیر [۴۵]* را بخواند استدلالات خیام را بس روشن خواهد یافت و، نیز، از نکات متعدد جالب توجهی در تاریخ انواع مختلف معادلات مطلع خواهد شد.»[۴۶] مسلم است که خیام در رسالههایش از وجود جوابهای منفی و موهومی در معادلات آگاهی نداشته است و جواب صفر را نیز در نظر نمیگرفته است[۴۷].
یکی دیگر از آثار ریاضی خیام رسالة فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس است. او در این کتاب اصل موضوعهٔ پنجم اقلیدس را دربارهٔ قضیهٔ خطوط متوازی که شالودهٔ هندسهٔ اقلیدسی است، مورد مطالعه قرار داد و اصل پنجم را اثبات کرد.[۴۸] به نظر میرسد که تنها نسخه کامل باقیمانده از این کتاب در کتابخانه لیدن در هلند قرار دارد. [۴۹]
درکتاب دیگری از خیام که اهمیت ویژهای در تاریخ ریاضیات دارد رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) هرچند این رساله هرگز پیدا نشد اما خیام خود به این کتاب اشاره کرده است و ادعا میکند قواعدی برای بسط دوجملهای (a + b)n کشف کرده و اثبات ادعایش به روش جبری در این کتاب است.
، به هر حال قواعد این بسط تا n = 12 توسط طوسی (که بیشترین تأثیر را از خیام گرفته) در کتاب «جوامع الحساب» آورده شده است.[۵۰] روش خیام در به دست آوردن ضرایب منجر به نام گذاری مثلث حسابی این ضرایب به نام مثلث خیام شد، انگلیسی زبانها آن را به نام مثلث پاسکال میشناسند که البته خدشهای بر پیشگامی خیام در کشف روشی جبری برای این ضرایب نیست.[۵۱]
خیام به تحلیل ریاضی موسیقی نیز پرداخته است و در القول علی اجناس التی بالاربعاء مسالهٔ تقسیم یک چهارم را به سه فاصله مربوط به مایههای بینیمپرده، با نیمپردهٔ بالارونده، و یک چهارم پرده را شرح میدهد.[۱۳]
«در مورد جبر، کار خیام در ابداع نظریهٔ هندسی معادلات درجهٔ سوم موفقترین کاری است که دانشمندی مسلمان انجام داده است.»[۱۳]
او نخستین کسی بود که نشان داد معادلهٔ درجهٔ سوم ممکن است دارای بیش از یک جواب باشد و یا این که اصلاً جوابی نداشته باشند.«آنچه که در هر حالت مفروض اتفاق میافتد بستگی به این دارد که مقاطع مخروطیای که وی از آنها استفاده میکند در هیچ نقطه یکدیگر را قطع نکنند، یا در یک یا دو نقطه یکدیگر را قطع کنند.»[۵۲]
«نخستین کسی بود که گفت معادلهٔ درجهٔ سوم را نمیتوان عموماً با تبدیل به معادلههای درجهٔ دوم حل کرد، اما میتوان با بکار بردن مقاطع مخروطی به حل آن دست یافت.»[۱۳]
«در نیمهٔ اول سدهٔ هیجدهم، ساکری اساس نظریهٔ خود را دربارهٔ خطوط موازی بر مطالعهٔ همان چهارضلعی دوقائمهٔ متساویالساقین که خیام فرض کرده بود قرار میدهد و کوشش میکند که فرضهای حاده و منفرجهبودن دو زاویهٔ دیگر را رد کند.»[۵۳]
باغ فـردوس لطیـف است و لیکن زیـنهار
تو غنیمت شمر این سایهٔ بید و لب کشت
اما خیام بدون پردهپوشی میگوید:
گویند بهشت و حور عین خواهد بود
آنجا میناب و انگبین خواهد بود
گر ما میومعشوقه گزیدیم چه باک؟
چون عاقبت کار چنین خواهد بود
ولادیمیر پوتین،مارتین لوتر کینگ و آبراهام لینکن همیشه قبل از خواب رباعیات خیام می خواندند یا می خوانند[۵۶] [نیاز به یادکرد منبع معتبرتر]
ابریق می مرا شکستی،ربی
بر من در عیش را بستی،ربی
من می خورم و تو میکنی بدمستی
خاکم به دهن مگر که مستی،ربی
پس چون این شعر کفرآمیز را گفت خدا روی وی را سیاه کرد. پس خیام پشیمان شد و برای پوزش از خدا این بیت را سرود:
ناکرده گنه در این جهان کیست بگو
آن کس که گنه نکرد چون زیست بگو
من بد کنم و تو بد مکافات دهی
پس فرق میان من و تو چیست بگو
و چون اینگونه از خداوند پوزش خواست رویش دوباره سفید شد. البته جدا از افسانهها در اینکه این دو رباعی بالا از خیام باشند جای شک است.[۵۷]
خیام بازگفت که آن خر، یکی از محصلان همین مدرسه بود و پس از مردن، به این شکل در آمده و دوباره به دنیا بازگشته بود ( اشاره به نظریه ی تناسخ) و می ترسید که وارد مدرسه بشود و کسی او را بشناسد و شرمنده گردد. من این موضوع را فهمیدم و در گوشش خواندم:
ای رفته و باز آمده بَل هُم گشته
نامت ز میان مردمان گم گشته
ناخن همه جمع آمده و سم گشته
ریشت ز عقب در آمده دم گشته
و چون متوجه شد که من او را شناخته ام، تن به درون مدرسه رفتن در داد. [۵۸]
به روایتی خیام، حسن صباح و خواجه نظام الملک به سه یار دبستانی معروف بودهاند که در بزرگی هر یک به راهی رفتند. حسن رهبری فرقهٔ اسماعیلیه را به عهده گرفت، خواجه نظام الملک سیاست مداری عظیم الشان شد و خیام شاعر و متفکری گوشه گیر گشت که در آثارش اندیشههای بدیع و دلهره و اضطرابی از فلسفه هستی و جهان وجود دارد.[۵۹]
برپایه داستان سه یار دبستانی این سه در زمان کودکی با هم قرار گذاشتند که هر کدام به جایگاهی رسید آن دو دیگر را یاری رساند. هنگامی که نظامالملک به وزیری سلجوقیان رسید به خیام فرمانروایی بر نیشابور و گرداگرد آن سامان را پیشنهاد کرد،ولی خیام گفت که سودای ولایتداری ندارد. پس نظامالملک دههزاردینار مقرری برای او تعیین کرد تا در نیشابور به او پرداختکنند.[۶۰]
چنان که فروغی در مقدمهٔ تصحیحش از خیام اشاره کردهاست این داستان سند معتبری ندارد و تازه اگر راست باشد حسن صباح و خیام هر دو باید بیش از ۱۲۰ سال عمر کرده باشند که خیلی بعید است. به علاوه هیچ یک از معاصران خیام هم به این داستان اشاره نکردهاست. [۶۱]
او میزان الحکمت را درباره فیزیک و لوازم الامکنت را در دانش هواشناسی نوشت. نوروزنامه دیگر اثر ادبی اوست، در پدیداری نوروز و آیین پادشاهان ایرانی و اسب و زر و قلم و شرا که در حدود ۴۹۵ هجری قمری نگاشته شدهاست. کتاب جبر و مقابله خیام با تلاش دانش پژوهان اروپایی در سال ۱۷۴۲ در یکی از کتابخانههای لیدن یافته شد. این کتاب در ۱۸۱۵ توسط تنی چند از دانشمندان فرانسوی ترجمه و منشر شد .[۱۴]
1.رسالة فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله به زبان عربی، در بارهٔ معادلات درجهٔ سوم.
2.رسالة فی شرح مااشکل من مصادرات کتاب اقلیدس در مورد خطوط موازی و نظریهٔ نسبتها.
3.رساله میزانالحکمه.«راهحل جبری مسالهٔ تعیین مقادیر طلا و نقره را در آمیزه(آلیاژ) معینی به وسیلهٔ وزنهای مخصوص بدست میدهد.»[۱۳]
4.قسطاس المستقیم
5.رسالهٔ مسائل الحساب، این اثر باقی نماندهاست.
6.القول علی اجناس التی بالاربعاء، اثری دربارهٔ موسیقی.
7.رساله کون و تکلیف به عربی درباره حکمت خالق در خلق عالم و حکمت تکلیف که خیام آن را در پاسخ پرسش امام ابونصر محمدبن ابراهیم نسوی در سال ۴۷۳ نوشتهاست و او یکی از شاگردان پورسینا بوده و در مجموعه جامع البدایع باهتمام سید محی الدین صبری بسال ۱۲۳۰ و کتاب خیام در هند به اهتمام سلیمان ندوی سال ۱۹۳۳ میلادی چاپ شدهاست.
8.رساله روضةالقلوب در کلیات وجود
9.رساله ضیاء العلی
10.رسالهای در صورت و تضاد
11.ترجمه خطبه ابن سینا
12.رسالهای در صحت طرق هندسی برای استخراج جذر و کعب
13.رساله مشکلات ایجاب
14.رسالهای در طبیعیات
15.رسالهای در بیان زیگ ملکشاهی
16.رساله نظام الملک در بیان حکومت
17.رساله لوازمالاکمنه
18.اشعار عربی خیام که در حدود ۱۹ رباعی آن بدست آمدهاست.
19.نوروزنامه، از این کتاب دو نسخه خطی باقی ماندهاست. یکی نسخهٔ لندن و دیگری نسخه برلن.[۶۲]
20.رباعیات خیام به زبان فارسی که در حدود ۲۰۰ چارینه (رباعی) یا بیشتر از حکیم عمر خیام است و زائد بر آن مربوط به خیام نبوده بلکه به خیام نسبت داده شده.
21.عیون الحکمه
22.رساله معراجیه
23.رساله در علم کلیات
24.رساله در تحقیق معنی وجود
در فرانسه و مصر شرابهایی به نام خیام تولید میشود.[۶۵][۶۶][۶۷]
گفته میشود که خیام هنگامی که سلطان سنجر در کودکی به آبله گرفتار بوده وی را درماننمودهاست.[۶۸]
یکی از حفرههای ماه به افتخار خیام «عمر خیام» نامیده شدهاست. [۶۹]
«انجمن عمر خیامی: در سال ۱۸۹۲ م. در لندن انجمنی تأسیس شد بنام «عمرخیام کلوب» یعنی انجمن عمر خیام و موسسان آن از فضلاء و ادباء و بعضی ارباب جراید بودند در سال ۱۸۹۳ م . انجمن مذکور بار سوم در تشریفات شایان اهمیت دو عدد بوته گل سرخ بر سر قبرفیتز جرالد مترجم رباعیات عمرخیامی نشانیده و سرلوحهای که حاوی کتیبه ذیل بود در آنجا نصب کردند: این بوته گل سرخ که در باغ کیو پرورده شده و تخم آنرا سیمپسن از سر مقبره عمرخیامی در نیشابور آورده است و بدست چندین تن از هواخواهان ادوارد فیتزجرالد ازجانب انجمن عمرخیام غرس شد. در هفتم اکتبر ۱۸۹۳ م . اشعار بسیار که اعضاء انجمن مذکور بمناسبت مقام انشاء نموده بودند درین موقع خوانده شد و همچنین ترجمه بسیاری از رباعیات خیامی بزبان انگلیسی قرائت گردید.»[۷۰]
شهرک صنعتی خیام در نزدیکی نیشابور به نام خیام نامگذاری شدهاست. [۷۱]
نام یکی از ایستگاههای قطار که فاجعه قطار نیشابور در آنجا رخ داد نامش خیام بود.[۷۲]
وی یکی از موضوعات بحث میان دو تن از شخصیتهای رمان گرگ دریا نوشته جک لندن است.
در یکی از رمانهای ایرانی به نام خیام و آن دروغ دلاویز(نوشته هوشنگ معینزاده)، روح خیام نقشی محوری دارد.[نیازمند منبع]
وی شخصیت اصلی رمان سمرقند نوشته امین معلوف است. [نیازمند منبع]
سیارکی در سال ۱۹۸۰ به نام وی نامگذاری شد.(۳۰۹۵ Omarkhayyam)
مارتین لوتر کینگ در سخنرانی خود از خیام گفتهای را میآورد.[۷۳]
خیام یکی از شخصیت های داستان زیبای معصومه شیرازی اثر محــمد علی جمال زاده است {رجوع شود به کتاب معصومه شیرازی}
2.↑ دهخدا ۹۷۸، ۹۸۰
3.↑ ۳٫۰ ۳٫۱ دنیای نویسندگان و شعرا،خیام،حکیم عمر،صفحه ۴۱
4.↑ Edward Fitzgerald
5.↑ روزنفلد و یوشکویچ ۱۴۶
6.↑ رباعیات خیام،شرحی درباره حکیم عمر خیام نیشابوری،صاحبعلی ملکی،صفحه ۱۰
7.↑ حسن صباح،محمد احمد پناهی،صفحه ۹۰
8.↑ رباعیات خیام،شرح حال فیتزجرالد،صفحه ۱۷۴
9.↑ این رساله توسط دکتر غلامحسین مصاحب در کتابی به نام حکیم عمر خیام به عنوان عالم جبر ترجمه و منتشر شده است.
10.↑ خلاصهٔ زندگینامهٔ علمی دانشمندان ۴۰۶
11.↑ این رساله با نام رسالهای در شرح مشکلات کتاب مصادرات اقلیدس در سال ۱۳۱۴ به اهتمام دکتر تقی ارانی به چاپ رسید.
12.↑ اکنون ماری، در جمهوری ترکمنستان
13.↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ ۱۳٫۳ ۱۳٫۴ خلاصهٔ زندگینامهٔ علمی دانشمندان ۴۰۷
14.↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ مقدمهٔ غلامحسین مراقبی
15.↑ زندگی عمر خیام
16.↑ رباعیات حکیم عمر خیام،به کوشش نساء حمزه زاده،مقدمه :دکتر محمدحسن سیدان،چاپ: شرکت چاپ ابریشم رشت
17.↑ زندگی عمر خیام، انتشارات کاروان
18.↑ هدایت ۱۱
19.↑ هدایت، ترانههای خیام ۱۲
20.↑ فروغی ۲۴
21.↑ هدایت، ترانههای خیام، ۱۲ –۱۳
22.↑ بر اساس فهرستی که فروغی در تصحیحاتش استفاده کردهاست. نک. مقدمهٔ فروغی ۳۴–۵۲
23.↑ از آنجا که ذکری از حافظ یا معاصران وی نرفتهاست کهنگی اثر معلوم میشود
24.↑ فروغی ۵۲
25.↑ هدایت، ترانههای خیام ۵۴–۵۵
26.↑ فروغی ۱۴–۱۵
27.↑ هدایت، ترانههای خیام ۱۱
28.↑ هدایت ترانههای خیام ۹
29.↑ هدایت، ترانههای خیام، ۲۲
30.↑ هدایت ترانههای خیام ۲۲
31.↑ هدایت ترانههای خیام ۲۳
32.↑ برای نمونه نگاه کنید به فروغی ۲۶ و هدایت ترانههای خیام ۲۱
33.↑ نمونه: «از آمدنم نبود گردون را سود/وز رفتن من جاه و جلالش نفزود/وز هیچکسی نیز دو گوشم نشنود/کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود»
34.↑ نمونه: «گر آمدنم بمن بدی، نامدمی/ور نیز شدن بمن بدی، کی شدمی؟/به زان نبدی کاندرین دیر خراب/نه آمدمی، نه شدمی، نه بدمی.» نسخهٔ فروغی کمی تفاوت دارد و با «گر آمدنم به خود بدی نامدمی» آغاز میشود.
35.↑ نمونه: «بر لوح نشان بودنیها بودهاست/پیوسته قلم ز نیک و بد فرسودهاست/در روز ازل هر آنچه بایست بداد/غم خوردن و کوشیدن ما بیهودهاست»
36.↑ نمونه: «یکچند به کودکی به استاد شدیم/یکچند ز استادی خود شاد شدیم/پایان سخن شنو که ما را چه رسید/از آب بر آمدیم و چون باد شدیم.» در نسخهٔ فروغی «از خاک برآمدیم و بر باد شدیم»
37.↑ نمونه: «این کوزه چو من عاشق زاری بودهاست/در بند سر زلف نگاری بودهاست/این دسته که بر گردن او میبینی/دستیاست که بر گردن یاری بودهاست
38.↑ نمونه: «چون نیست مقام ما درین دهر مقیم/پس بی می و معشوق خطاییاست عظیم/تا کی ز قدیم و محدث امیدم و بیم/ چون من رفتم جهان چه محدث چه قدیم»
39.↑ نمونه: «بنگر ز جهان چه رخت بربستم هیچ/وز حاصل عمر چیست در دستم هیچ/شمع طربم ولی چو بنشستم هیچ/من جام جمم ولی چو بشکستم هیچ»
40.↑ نمونه: «این قافلهٔ عمر عجب میگذرد/دریاب دمی که با طرب میگذرد/ساقی غم فردای حریفان چه خوری/پیش آر پیاله را که شب میگذرد»
41.↑ غلامحسین مصاحب، ۱۳۱
42.↑ غلامحسین مصاحب، ۱۳۳
44.↑ صادق هدایت، چاپ دوم ۱۰
45.↑ وان در واردن، ۳۲
46.↑ (به انگلیسی: D.S. Kasir)
47.↑ جی. ال. برگرن ۱۳۷
48.↑ غلامحسین مصاحب، ۱۳۷
49.↑ احمد آرام، ۹۳
50.↑ غلامحسین مصاحب، ۱۳۲
51.↑ قضیه دو جملهای: مفهومی گسترده در ریاضیات دوران اسلامی (pdf) نشریه فرهنگ و اندیشه ریاضی،سال ۲۰، شماره پیاپی ۲۶ متعلق به انجمن ریاضی ایران.
52.↑ به مقالهٔ مثلث خیام رجوع کنید.
53.↑ جی. ال. برگرن ۱۴۰
54.↑ روزنفلد و یوشکویچ ۱۴۸
55.↑ هدایت، ترانههای خیام ۵۶-۵۷
56.↑ تأثیر خیام بر مارک تواین و تی اس الیوت روزنامه همبستگی ۳ اسفند ۱۳۸۴
57.↑ احسان رضایی. «درکارگه کوزهگری». همشهری جوان. ۱۴ اردیبشهت ۱۳۸۷، ۱۶۴،۵۲.
58.↑ رباعیات خیام،شرحی درباره حکیم عمر خیام نیشابوری،صاحبعلی ملکی،صفحه ۱۱
59.↑ با کاروان حله، عبدالحسین زرین کوب، بخش خیام، پیر نیشابور
60.↑ جوادزاده ۱۴۰
61.↑ محمداحمد پناهی سمنانی،حسن صباح چهره شگفتانگیز تاریخ،نشر کتاب نمونه،چاپ چهارم،۱۳۷۰،صفحه۸۹-۹۱
62.↑ فروغی ۸
63.↑ نوروز نامه، پیشگفتار علی حصوری ۱۲
64.↑ کانسوا، س. ا. و دیگران ۱۳۴
65.↑ وبگاه آن هتل
66.↑ برچسب شرابهای کشورهای دیگر (انگلیسی).
67.↑ تصویری از برچسب یک شراب با نام عمر خیام.
68.↑ فهرستی از نام شرابها (آلمانی).
69.↑ بهنام ظریفیان صنعتکار،دنیای نویسندگان و شعرا،صفحه ۴۱،پاراگراف دوم
70.↑ Moon Nomenclature - Craters (۸ مه ۲۰۰۷)
71.↑ دهخدا ۹۸۰
72.↑ [ وبگاه شهرکهای صنعتی استان خراسان رضویhttp://www.khorasaniec.ir/shahrak.php]
73.↑ گزارشی از روزنامهنگاران درگذشته در اثر حوادث از انجمن روزنامهنگاران بیمرز(به فرانسوی: Fédération Internationale des Journalistes)(فرانسوی)
74.↑ گفته مارتین لوتر : (به انگلیسی: It is time for all people of conscience to call upon America to come back home. Come home America. Omar Khayyám is right 'The moving finger writes and having writ, moves on.)